ابن اسفندیار، در باب سوم کتاب خود، تاریخ طبرستان آنجا که سخن در خصایص و عجایب طبرستان بمیان میآورد حکایتی از نگارشات یزدادی را ثبت نموده و مینویسد:
ابو عبد الرحمن محمد بن الحسن بن عبد الحمید اللمراسکی القاضی حکایت کرد بجهت ابو الحسن علی بن محمد الیزدادی از پدر خویش از شیوخ متقدم که در حد لمراسک، شهر خواستان بن زردستان نام مردی بود بسیار مال و چهار پای و تجمل و با کبر سن و تجربت و خرد،فرزندان و بنو اعمام شایسته داشت همه در طاعت و متابعت او کمر بر میان جان بسته و بر آن دیوار که نوشیروان عادل کرده بود . و ذکر آن برود،خلفا عن سلف معمار،چون اصفهبد فرخان بزرگ (ساری)بساخت و خندق فرمود و رستاقها پدید آورد از جمله ی نواحی خلایق روی بحضرت نهادند و بر اصفهبد ثناها گفته و بر تصویب رأی او بر تجدید آن عمارت فرموده جز این شهر خواستان....و سپس شرحی را که شهر خواستان در موقع حضور در دربار اصفهبد فرخان راجع به عدم مداخله و راه دادن بیگانگان بسرزمین طبرستان و خطرات ناشی از آن مورد گفتگو واقع شده بود با تقریری بسیار شیرین و اندرزهای بخردانه چنین پایان میدهد: امروز مردم روی بما نهادند و مقام میسازند، سخت زود باشد که با ما در خلاف آیند و منازعت و مخاصمت پیش گیرند و این دیار بر ما تنگ گردانند و مخلفان اعقاب ما را آواره کنند....(1)
1- ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان،به کوشش عباس اقبال،انتشارات پدیده خاور،تهران-1366 (صص67-66)
تاریخ نگار...